سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انان که از بابای مهربانمان میترسند دشمن ما هستند اخمشان میکند که جرات نکنند به ما چب نگاه کنند

میگفت : رفته بودم بدرقه ی دخترم برای کلاس اول.

بغضی گلویم را فشرد.

یادم آمد یتیمان زیادی را که بدون بدرقه وارد مدرسه شدند امسال.

از آذربایجانی های زلزله زده بگیر تا فرزندان شهدای گمنام و مظلوم اخیر.

شهدای درگیری با پژاک گرفته تا عملیات های امنیتی و الخ... 

همه ی یتیمان این دیار که همدمی جز دعای امام زمان شان و دلگرمی جز آغوش رهبرشان ندارند.

حال دلتان ابری نباشد روزی قسمت تو نیز خواهد شد اغوش بابا ی مهربانمان  ...لبخند بزن…




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/7/5 توسط ساحل صبوری